Kopfschmerzen

sechs hundert sieben und sechzig یه برنامه اقتصادی دیگه برای بعد از انقلاب تو ذهنم هستیعنی به جز اون برنامه که جنایتکار حکومتی گرفته بودیم وسیلی ای هزار میفروختم برنامه اینجوریه که بعد از انقلاب یعنی اوایل انقلاب یه سری تفنگ پینت بال مثل شهر بازی میزاریم رو یه تختهسه چهار تا از این جنایتکار حکومتی ها رو هم ول میکنیم تو زمین بازیاینا تو یه محدوده مشخص میدوعنوهر تیر رنگی که زدید بهشونجاییزه خرس عروسکی و اینا میگیریداینم میزاریم هر ۳ تا تیر ۳۰ هزار شما خودت بیای ۱۰۰ تومن هزینه نمیکنی خدایی ؟ Kopfschmerzen...

sechs hundert acht und sechzig

لب دریا بیکینیشو باز کرده بود

به پشت خوابیده بود روی یه حوله

کناره هم خوابیده بودیم

دراز کشیده بود و از گرمای این فصل سرد

در این جزیره گرم لذت میبرد

منم ترکیب رنگ نور خورشید رو روی پوست کو *نش

نگاه میکردم

و عشششششخ میکردم

Kopfschmerzen...

این وبلاگ درباره ای ندارد
.
نویسنده ای دارد ک. خل
.
با نوشته های خود مخاطب
.
خسته از تكرار شب هاش
.
قسمتي از انسانيت در وجودم نيست
.
..نرمال نيستم..لطفا گذرا باشيد ..
.
comment تایید نمیکنم
.
comment ندادي ام به ت..مم ،
.
معنی وبلاگم میشه سردرد "آلمانیه"
.
نوستالژی وبلاگ قبلیام و هنو دوست دارم
.
که همشو بستن
.
اینجا ام از شهریور 1391 شروع شد
.

Kopfschmerzen...